خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطیفه ها و حکایت هایی از قناعت

چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۵ ب.ظ

جمعی از یاران عیسی(ع) که حضرت آب و غذای آنها را تأمین می کرد، پرسیدند: «یا عیسی! وقتی تشنه و گرسنه می شویم، تو به ما آب و غذا می دهی و در سفرها نیز همراه توییم و عجایب فراوان می بینیم. در جهان چه کسی بهتر از ماست؟» فرمود: «کسی که از دست رنج خودش بخورد.» آنان از آن پس، شغل گازری[23] برگزیدند و از مزد آن، با قناعت زندگی کردند.[24] 

  
گویند یکی از بزرگان درباری در راه خود به حکیمی برخورد که از مال دنیا به خانه ای کوچک قناعت کرده بود و خوراکی جز مقداری سبزی نداشت. با او هم سخن شد و گفت: این دیگر چه زندگی عجیبی است که برای خودت برگزیده ای؟ اگر بیایی و مانند من در خدمت شاه باشی، خوراکت برّه بریان خواهد بود و صاحبِ مقام و مرتبه خواهی شد. حکیم گفت: اگر تو هم مانند من راه قناعت در پیش بگیری، همین غذای اندک هم برای تو زیاد است و دیگر لازم نیست کمرِ خدمتِ شاهان ببندی و همیشه نگاهت به دست دیگران باشد.[25]
 
مردی بر عارضی گذشت که نان و سبزی و نمک می خورد. به او گفت: «ای بنده خدا! از دنیا به همین خرسندی؟» گفت: «می خواهی کسی را به تو نشان دهم که به بدتر از این خرسند است؟» گفت: «آری.» گفت: «آن که به عوض آخرت، به دنیا خرسند است».[26]
 
شخصی، از ارسطو پندی حکیمانه طلب کرد. چنین پاسخ داد: هیچ ارزش نیست در آن چیز که به عدم ثبات موصوف است؛ پس قناعت ورز، تا مستغنی و بی نیاز گردی. [27]
 
به حکیمی گفتند: «چیزی برتر از طلا دیده ای؟» گفت: «بله! قناعت».[28]
 
به رنجوری[29] گفتند: «دلت چه می خواهد؟» گفت: «آنکه دلم چیزی نخواهد».[30]
 
جالینوس در گفتاری پندآموز و نغز می گوید: «قناعت، سد راه فقر است».[31]
 
حکیمی در کلامی ره گشا گفته است: «انسان قانع، در دنیا عزیز است و در آخرت، ثواب کار».[32]
 
پی نوشت ها
[23]. گازری: رخت شویی. 
[24]. حسین بن احمد نیشابوری، گزینه روض الجنان و روح الجنان، تصحیح: احمد احمدی بیرجندی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1380، چ 1، ص . 
[25]. علی اکبر احمدی و مرتضی رشیدی، زنجیره زرین، تهران، اهل قلم، 1381، چ 1، ص 109 و 110. 
[26]. شیخ بهائی، کشکول، ترجمه: عزیزالله کاسب، تهران، گلی، 1378، چ 5، ص 319. 
[27]. نک: کاظم مقدم، هزار و یک مطلب خواندنی، تهران، حافظ نوین، 1380، چ 1، ص 118. 
[28]. کشکول، ص 337. 
[29]. رنجور: بیمار. 
[30]. سعدی، گلستان، تصحیح: هیوا مسیح، تهران، انتشارات خجسته، 1381، چ 1، (باب قناعت)، ص 113. 
[31]. هزار و یک مطلب خواندنی، ص 217. 
[32]. کشکول، ص 587.

نویسندهلطیفه ها و حکایت هایی از قناعت  / عسگری، فاطمه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۳
مجید کمالی

قناعت

حکایت

لطیفه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">