مهمان ماندگار
چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ب.ظ
مردی به مهمانی دوستش رفت و تمام روز را در خانه او بود و از هرجهت در فرحناکی را بر صاحبخانه بسته بود . وقتی شب شد و هوا رو به تاریکی نهاد ، صاحبخانه بدون این که چراغی روشن کند ، کنار مهمان نشست و با او مشغول صحبت و گفت وگو شد .
مهمان که از تاریکی ناراحت و در عذاب بود ، هرچه منتظر ماند میزبان چراغی روشن نکرد ، تا این که کاسه صبرش لبریز شد و گفت : خیلی معذرت می خواهم ! چراغ کجا است تا آن را روشن کنم ، چون هوا خیلی تاریک است و جایی را نمی بینم .
صاحبخانه که از مهمان ناخوانده حسابی کلافه شده بود ، از فرصت استفاده کرد و گفت : خداوند می فرماید : و اذا اظلم علیهم قاموا(1)یعنی : وقتی شب جامه تاریکی بر آنها پوشاند ، از جا حرکت کنند و بروند .
مهمان که از حاضر جوابی میزبان جا خورده بود ، خجلت زده شد و ازخانه بیرون رفت . (2)
پی نوشت:
1) بقره (2) آیه 20 .2) حکایت ها و لطیفه ها ، ص 20 ، با اندکی تصرف .
منبع :مهمانداری در اسلام > بخش چهارم : وظایف مهمان > حکایت : مهمان ماندگار
۹۳/۰۱/۱۳