خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف قرآنی

شنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۹ ب.ظ

وزیر زیرک

روزی ابوالعیناء به احمد بن ابی داود که وزیر مأمون بود شکایت برد از آنکه دشمنانش، که در ایذاء او دست، یکی کرده بودند. احمد گفت: ید اللّه فوق ایدیهم (سوره فتح، ایه 10) دست تصرّف خدا بالای دستهای ایشان است.

ابوالعیناء گفت: مکر و حیله های آنان نیز عظیم است.

احمد گفت: لا یحیق المکرُ السِّئُ الاّ باهله (سوره فاطر، ایه 43)

مکر مردمان بد باز نمیگردد مگر به خود مکر کنندگان.

ابوالعیناء گفت: ایشان بسیارند و من تنها و بیکس هستم.

احمد گفت: کم من فئةٍ قلیلةٍ غَلَبَت فئةً باذن اللّه (سوره بقره، ایه 249)

چه بسیارند گروه اندک که غلبه کنند بر گروه بسیار به فرمان خداوند.

«آنجا که بلا نعمت شود»

آسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست، گفت: «ربِّ ابن لی عِندَک بیتاً فی الجَنَّة». خداوندا! در همسایگی تو حجره ای خواهم، که در کوی دوست حجره نیکوست. دشمنانش بدو گفتند: آری نیکوست ولکن بهای آن بس گران است. گر هر چیزی به زر فروشند، این را به جان و دل فروشند. آسیه گفت: باکی نیست، وگر به جای جانی هزار جان بودی دریغ نیست. پس آسیه را چهارمیخ کردند، و در چشم وی میخ آهنین فرو بردند، و او در آن تعذیب میخندید و شادمانی همیکرد. این چنان است که گویند:

هـرجاکه مرادِ دل بـر آمـد یک خار به از هزار خرماست

*تفسیر ادبی عرفانی کشف الاسرار میبدی


منبع: مجله بشارت > مرداد و شهریور 1378، شماره 12  ، صفحه 62

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۶
مجید کمالی

لطایف قرآنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">