خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف قرآنی

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۷ ب.ظ

دوست نادان

شخصی شنیده بود که در شب قدر مستحب است هزار بار «انا انزلناه» بگویند. او نیز شب را احیا داشت و هزار بار گفت:«انا انزلنا» چون صبح شد با خود فکر کرد،نکند اشتباه خوانده و می بایست (انا انزلناه) می گفته!.چون این مسأله را از کسی سئوال کرد و دانست که اشتباه کرده، بسیار ناراحت و غمگین شد، لذا از او پرسید:حال من چه کنم؟

گفت:این که کاری ندارد. هزار بار بگو «هُ هُ هُ…»!!!

پیامبر در بند

شخصی در بصره ادّعای نبوت کرد، او را گرفته،نزد حاکم آوردند.

حاکم گفت:تو پیغمبر مرسلی؟

گفت:الان که پیغمبر در بندم.

حاکم گفت:وای بر تو! چه زمان مبعوث شده ای؟

گفت:ایا با انبیا این گونه تکّلم می کنند؟ ای بنده ضعیف خدا! و الله که اگر در بند نبودم به جبرییل امر می کردم تا شما را تنبیه کند!

حاکم گفت:مگر پیامبر در بند دعایش مستجاب نمی شود؟

گفت:نه.

حاکم خندید و گفت: الان تو را از بند آزاد می کنم. حکمی را که داری به جبرییل بگو که اگر حکم تو را اطاعت کرد، به تو ایمان می آورم و نبوت تو را تصدیق می کنم.

آن مرد گفت:خداوند در قرآن درست فرموده که:«لایؤمنون به حتّی یروا العذاب الألیم».(سوره شعراء، ایه 201)

حاکم خندید و از اقوام آن مرد از حال وی سئوال کرد.گفتند:مرد شوخ طبعی است.

رسوایی

اعرابیی «موسی» نام، کیسه ای پر از درهم سرقت کرده بود.به مسجدی آمد تا نماز گذارد.امام جماعت در نماز این ایه را خواند :«و ما تلک بیمینک یا موسی؛و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟».(سوره طه، ایه 17) مرد سارق با شنیدن این ایه خطاب به امام جماعت گفت:به خدا قسم تو ساحر و جادوگری! پس کیسه را به گوشه ای پرتاب و فرار کرد.


منبع : طیبه زینالپور ،  مجله  بشارت > مرداد و شهریور 1384، شماره 48 صفحه 66

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۷
مجید کمالی

لطایف قرآنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">