خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف 6

يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۱ ب.ظ

1. مؤذنی اذان می گفت و مردم به تعجیل و شتاب ، روی به مسجد می نهادند و برای صف نماز جماعت از هم سبقت می گرفتند. ظریفی حاضر بود گفت: واللّه اگر مؤذن به جای حَی عَلی الصلاة، حَی علی الزکات می گفت، مردم در فرار از مسجد بر همدیگر سبقت می گرفتند!

2. یکی از خلفای عباسی که بسیار ظالم و ستمگر بود به یکی از ندیمان خویش گفت: برای من لقبی پیدا کن که پسوند آن اسم اللّه باشد، مثل اَلْمُعتَصم بِاللّه، آن ندیم پس از لحظه ای گفت: هیچ لقبی برای تو مناسب تر از «نعوذُ باللّه» نیست!

3. شخصی شنید که در شب قدر هزار مرتبه سوره إِنّا أنزلناهُ، باید خواند آن شب هزار مرتبه سوره مبارکه را خواند. متأسفانه إِنّا أنزلنا فی لیلة القدر… می خواند صبح آن روز او را دیدند که تسبیح در دست دارد و می گوید هُ هُ هُ هُ … به او گفتند چرا چنین می گویی؟ گفت: دیشب هُ إنّا أنزلناه را نگفته ام، اکنون دارم جبران می کنم.

4. فردی در اجتماعی گفت: من فتنه را دوست دارم و حقّّ را دشمن می دارم و آنکه را ندیده ام شهادت می دهم. عده ای گفتند: قتل او واجب است، او را بکشید! در آن میان حکیمی بود که فرمود: چرا چنین حکم می کنید؟!

گفته او مورد تأیید و قبول همگان می باشد، چون گفت فتنه را دوست دارم یعنی مال و اولاد را دوست دارم چنانکه پروردگار فرموده است: إنّما أمْوالکُم و أولادُکم فتنة اما گفت که حق را دشمن می دارم یعنی مرگ حق است و من مرگ را نمی خواهم و امّا گفت که آنی را که نمی بینم شهادت می دهم. یعنی شهادت بخدای یکتای بی نیاز که ندیده ام، می دهم.


منبع : نقی رحمانی ،  مجله  بشارت > مهر و آبان 1382، شماره 37 صفحه 64

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۷
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">