خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف قرآنی

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ

دیوانه نما

دیوانه نمای عاقلی را نزد معاویه بردند.معاویه گفت:آیا از قرآن چیزی می دانی؟گفت:می دانم و بسیار نیکو هم می دانم.معاویه گفت:بخوان.چنین خواند:

«بسم اللّه الرّحمن الرحیم.اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت النّاس یخرجون من دین اللّه افواجاً!!»

معاویه به قصد مچ گیری فریاد زد:صبر کن صبر کن، غلط خواندی،یخرجون غلط است و یدخلون صحیح است.یعنی مردم را می بینی گروه گروه در دین خدا داخل می شوند.آن مرد بلافاصله جواب داد:این که می گویی مربوط به زمان پیغمبر(ص) بود نه زمان تو.تا تو حاکم مسلمانان باشی مردم گروه گروه از دین خارج می شوند.

خویشاوندی خجالت آور:

روزی «عقیل» برادر امام علی(ع) در دمشق نزد معاویه نشسته بود.اتفاقاً آن روز عده ای از بزرگان شام و حجاز و عراق در آن مجلس حاضر بودند.معاویه به خاطر اینکه عقیل را دست بیاندازد و شرمنده کند گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا آیه «تبّت یدا ابی لهبٍ و تب؛بریده باد هر دو دست ابولهب» را شنیده اید؟گفتند:بلی.معاویه گفت:این ابولهب عموی عقیل است.عقیل هم بدون معطلی در جواب گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا این آیه «و أمراته حمالة الحطب فی جیدها حبل من مسد؛و همسرش در حالی که هیزم کش دوزخ است و در گردنش طنابی از لیف خرماست» را شنیده اید؟گفتند:بلی،عقیل گفت:این حمالة الحطب عمّه معاویه است.حاضران از این جواب عقیل خندیدند و معاویه ساکت شد.


منبع : ،  مجله  بشارت > آذر و دی 1385، شماره 56 صفحه 68

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۹
مجید کمالی

لطایف قرآنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">