خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

دعا و لبیک خدا

يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۴۲ ب.ظ

مردی بود عابد و همیشه با خدای خویش راز و نیاز می‌نمود و داد الله الله داشت. 

روزی شیطان بر او ظاهر شد و وی را وسوسه کرد و به او گفت:
ای مرد، این همه که تو گفتی، الله الله، سحرها از خواب خوش خویش گذشتی و بلند شدی و با این سوز و درد، هی گفتی: «الله،الله،الله» آخر یک مرتبه شد که تو لبیک بشنوی؟ تو اگر در خانه هر کس رفته بودی و این اندازه ناله کرده بودی، لااقل یک مرتبه جوابت را داده بودند. این مرد دید ظاهراً حرفی است منطقی! 

و لذا در او مؤثر افتاد و از آن به بعد دهانش بسته شد و دیگر الله، الله نمی‌گفت!
در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: تو چرا مناجات خودت را ترک کردی؟
پاسخ داد: من می‌بینم این همه مناجات که می‌کنم و این همه درد و سوزی که دارم، یک مرتبه نشد در جواب من لبیک گفته شود.
هاتف گفت: ولی من از طرف خدا مأمورم که جواب تو را بدهم.
گفت: همان الله تو لبیک ماست
آن‌نیاز و سوز و دردت پیک ماست
یعنی همان درد و سوز و عشق و شوقی که ما در دل تو قرار دادیم این خودش لبیک ماست! [1]
[1] .حکایت ها و هدایت ها در آثار شهید مرتضی مطهری،ص 280( البته این داستان تمثیلی است که استاد شهید از مثنوی نقل می‌کند.)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۴
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">