خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

مؤذن بد صدا

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۶ ب.ظ

مؤذنی بد صدا، در شهری زندگی می‌کرد، او هر روز با صدای بد و ناهنجاری، اذان می‌گفت. 

یک وقت، دید: یک یهودی برایش هدیه ‌ای آورد و گفت:
این هدیه ناقابل را قبول می‌کنی؟ 

ـ برای چی؟
ـ یک خدمت بزرگی به من کردی.
ـ چه خدمتی؟ من که خدمتی به شما نکرده ‌‌ام.
ـ من دختری دارم که مدتی بود تمایل به اسلام داشت، از وقتی که شما اذان می‌گویید و الله اکبر را، از تو می‌شنود، دیگر از اسلام بیزار شده، حال این هدیه را آورده‌ ام، برای اینکه تو خدمتی به من کردی و نگذاشتی این دختر مسلمان بشود.[1]
[1] . شهید مرتضی مطهری،حماسه حسینی، ج 1، صص 192 و 193.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۶
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">