خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف ادبی(1)

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ

نقیضه های شعری

 

غرض از این اشعار
 

 

گوش و هوش و دل و جان، یک نفسی با من دار
تا بدانی که غرض چیست مرا، زین اشعار

من دگر بهر تو یک سفره بسازم اکنون
کاشتها آوردت گر تو بخوانی یک بار

ابتدا می کنم این سفره به نام غفّار
که کریم است و رحبم و غفور و ستّار

چند فصلی، صفت نعمت او خواهم گفت
تا به جان شکر بگویی تو یکی را ز هزار(1)

در حمد الهی

به نام روان بخش روزی رسان
که رزق آفرین است، پیش از روان(2)

مرتب کن قوت، قبل از وجود
پیامی ده لقمه، از خوان جود

خورانند مرغ و ماهی ونان
رساننده دست ها، بر دهان

چنانش به روزی دهی، اهتمام
بود از سر لطف و انعام عام

که چون طفل آمد، ز مادر به در
عسل در دهان دید و روغن، به سر(2)

شیخ سعدی می گوید:

بامدادان که تفاوت نکند لیل ونهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

بسحق اطعمه در جواب او می گوید:

صبحگاهی که بود از شب مستیم خمار
پیش من جز قدح بورک (4) پر سیر، میار

وصف تتماج (5) پر از قلیه (6) چه شاید گفتن
که به هر برگ نبشته است هزاران اسرار(7)

شاه نعمت الله ولی می گوید:

مرا حالی با جانان که جان اندر نمی گنجد
مرا سرّی ست با دلبر که دل در بر نمی گنجد

بسحق اطعمه در جواب می گوید:

مرا حالی است با حلوا، که نان، اندر، نمی گنجد
مرا سوزی است با بریان، که دل در بر،نمی گنجد

مرا سرّی است با کلّه، که هر دل در نمی یابد
چون معجون است مغز آن، که در هر سر نمی گنجد

حریف نان و بریانم، ندیم مرغ و حلوایم
لب سنبوسه می خایم، (8) سخن دیگر، نمی گنجد

برو پالوده قندی! گرانجانی مکن چندی
که در پهلوی لوزینه، به جز شکر، نمی گنجد

به نزد مرغ و صابونی، خیال رشته باقی کن
که در جمع سبک روحان، پریشان، در نمی گنجد

به نوعی معده بسحاق، مالامال بریان شود
که شیرینی نمی جوید در او کنگر، نمی گنجد(9)

 

نقیضه شعر حافظ
 

خواجه حافظ می فرماید:

 

روشنی طلعت تو، ماه ندارد
[پیش تو، گل، رونق گیاه ندارد]

بسحق اطعمه در جواب او می گوید می گوید:

طلعت قرص پنیر، ماه ندارد
هیأت آن، چتر پادشاه، ندارد

درخور بریان، کجا بود همه سبزی
منصب راقوته، (10) هر گیاه ندارد

قلیه نگهدار، ای برنج، که سلطان
ملک نگیرد، اگر سپاه، ندارد

نان تنک از بخار رشته، نگهدار
زان که هر آینه، تاب آه، ندارد

از حبشی، داغ نیست بر من تنها
کیست که او، این سپاه، ندارد

گنده خوری گر به مذهب تو گناه است
بیشتر از من کس این گناه ندارد

گفته بسحاق می برد گرو از قند(11)
دعوی او حاجت گواه ندارد(12)

خواجه حافظ می فرماید:

[ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر، به عالم سمر شود]

ترسم که شیردان، نخودش، پرده در شود
وین راز سر به مهر عالم، سمر شود

گویند روح سرخ، ز بریان شود برنج
آری شود، ولیک به خون جگر، شود

روغن چو ریختم به عدس، نان گرم، گفت:
«یا رب مباد آن که گدا، معتبر شود»

صد سیخ تیز، در ره بورک، کشیده ایم
شاید از آن میانه، یکی کارگر شود

آن قامت بلند که زناج برکشید
کی دست کوتهم به میانش، کمر شود

ده لون، آش قلیه بباید، که تا برنج
مقبول طبع مردمک گنده خور، شود

بسحاق بامداد، چو کیپا (13) خوری، به گرم
دم درکش ارنه، باد صبا، را خبر شود (14)

خواجه حافظ فرماید:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
[آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند]

در جواب او گوید:

کیپا پزان (15) دمی که سر کله وا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند!!

حیران در آن زر بن دندان کله اند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

چون دنبه را، ز صحبت سختو گزیر نیست
آن به که کار دنبه به سختو، رها کنند

چون به درون خربزه، واقف نشد کسی
هر کس حکایتی به تصور، چرا، کنند؟!

گر اشتها ز شعر منت شد، عجب مدار
کاین گسنگان، حدیث غذا، خوش ادا کنند

دیوانگی ز کلّه بسحاق، کی شود
وقتی که دنبه بره، در «زیره با» کنند(16)

خواجه حافظ می فرماید:

[تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود]

بسحق اطعمه در جواب او گوید:

تا ز کیپا و کدک، نام و نشان خواهد بود
سر ما، در قدم کلّه پزان، خواهد بود

حلقه سفره نانم ز ازل در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

چشمم آن دم که خوردم نان تهی، از حسرت
به رخ دنبه بریان، نگران خواهد بود

بر سر تربت لوزینه، گلابی بزنید (17)
که زیارتگه حاجات من، آن خواهد بود

بر زمینی که بود دیگ گه (18) قلیه برنج
سال ها سجده گه گنده خوران، خواهد بود

مطبخی، باز، پیاز از جهت قیمه خرید،
تا دگر، آب، ز چشم که روان خواهد بود؟!

رزق بسحاق گر از کیسه یاران باشد
طاس لوزینه تبه دست دگران خواهد بود (19)

جواب دیگر:

تا زدیگ حبشی، نام و نشان خواهد بود
نقد ما، صرف ره مطبخیان خواهد بود
 

نور خورشید مزعفر، ننهد رو به زوال
کآفتابی است که در سایه نان خواهد بود

گردن مرغ، چو سر بر کند از قعر برنج
هر دو چشمش، نگران بکران (20) خواهد بود

برو ای کلّه بزغاله، که بر دیده تو
راز لوزینه نهان است و نهان، خواهد بود

هیچ زورق، نبود در خور بحر نخود آب
سینه مرغ، مگر کشتی آن خواهد بود

پیک شربت، چو رود در ره بغداد خراب(21)
رهگذارش به سوی جسر دهان،(22) خواهد بود

همچون بسحاق، کسی کاش خلیل الله(23) خورد
«نعمت الهه» صفت (24) میر جهان خواهد بود (25)
 

خواجه حافظ می فرماید:
 

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

بسحق اطعمه در جواب او گوید:

به خوان اطعمه، از بیش و کم نخواهد ماند
چو نان نماند، عدس نیز هم نخواهد ماند

بسی به قلیه بماند، گزر به عمر دراز
که در برنج، حیات کلم، نخواهد ماند

به ریش سینه، سحر مرهم، از هریسه ستان
که این معامله، تا صبحدم نخواهد ماند

به دوغ، نان، چه خوری بره یی بکش، کآید (26)
که گرد کُرد (27) و غبار حشم، نخواهد ماند

غنیمتی شمر ای معده، میل پالوده
که بیش یک نفسی، در شکم نخواهد ماند
 

حسود گفته بسحاق گو، بگوی جواب
که پیش ما، کیل (28) و به بهم نخواهد ماند (29)

خواجه حافظ فرماید:

مقام امن و می بی غش و رفیق شفیق
گرت مدام، میسر شود زهی توفیق!!

بسحق اطعمه در جواب او می گوید:

برنج زرد پر از روغن و رفیق شفیق
اگر حلاوه بود، بر سرش زهی توفیق
 

ببر ز دنبه بریان، نواله ای (30) امروز
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق (31)

چنان فرو برم انگشت ها به قعر برنج
که دیده خیره بماند در آن، چو بحر عمیق

چه فتنه می کند آن نو عروس قلیه برنج
به جوهر نخود و قلیه های همچو عقیق

شده است مرغ مسمّن (32) به بحر روغن، غرق
بیار کشتی صحن،(33) و بگیر دست غریق

هزار رقعه خط رقاع و فضل و هنر
به نزد ما نه چنان است کان رقاق رقیق

تنور طبع چون گرم است می پزم نانی
علی الخصوص که دارم چنین خیال دقیق

بغیر قلیه برنج، این طعام ها هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام، تحقیق
 

کماج گرم، به دست آر و یخنی، ای بسحاق
که هر کجا که روی نیست مثل این دو رفیق (34)

 

پی‌نوشت‌ها:
 

1ــ کلیات بسحق اطعمعه شیرازی، ص 13.
2ــ پیش از آنکه جان را بیافریند روزی را می آفریند.
3ــ کلیات بسحق اطعمه شیرازی، ص 8.
4ــ بعضی گویند آش بغر است، نوعش آش ماست، گویا بغرا به مرور زمان بورک شده است

قدح، پر بورک است و قلیه، اندک
چه بودی گر چو بورک قلیه بودی

(بسحاق اطعمه)

بعضی هم آن را سنبوسه و قطاب دانسته اند که همان بورق باشد. سبزی و زنگاری که بر روی نان نشیند و در فارس به آن بورک و بورمک گویند.(دهخدا)
5ــ (ترکی) قسمتی آش، خورک معروف ترکان آشی است که از سماق پزند، تُتم در ترکی به معنی سماق است و لفظ «آج» مبدل آش فارسی است.
6ــ گوشتی است که در تابه بریان کنند، قدید، نمکسود گوشت خشک کرده در نمک خوابانیده و نمک پاشیده برای نگهداری، گوشت که شرحه شرحه بر آن نمک و ادویه باشند و معمولاً در برابر گوشت تر و تازه به کار می رود.
7ــ کلیات بسحق اطعمه شیرازی، ص 14.
8ــ خاییدن: گزیدن و به دندان گرفتن.
9ــ کلیات بسحق اطعمه شیرازی، صص 133 و 134.
10ــ راقوته: پودنه.
11ــ شعر بسحق از قند هم بهتر است و از آن برتری و پیشی می گیرد.
12ــ کلیات بسحق اطعمه، صص 134 و 135.
13ــ تویی شکمبه گوسفند پر از رنج و بنشن پخته.
14ــ همان، ص 136.
15ــ کسی که تویی شکمبه پزد، کله پز.
16ــ همان، ص 136 و 137.
17ــ خوشبو و معطر کردن گور، بر گور کسی گلاب افشاندن.
18ــ دیگ گاه: آشپزخانه و مطبخ.
19ــ طنزی است تلخ که بسحق از یاران خسیس می نالد که اگر رزق وی به دست آنها باشد هرگز به ظرف لوزینه دسترسی نخواهد داشت؛ کلیات بسحق اطعمه، ص 141.
20ــ کناره دیگ و ته دیگ و آن مقدار از طعام که در ته دیگ چسبیده و بریان شده باشد و آن را ته دیگ گویند.
21ــ گرسنگی و شکم خالی.
22ــ اضافه تشبهی، جسر: پل.
23ــ آتش دوست خدا، آش دوستان.
24ــ اشاره ای به شاه نعمت الله ولی و ایهامی دارد به نعمت ها و رزق های خداداده.
25ــ کلیات بسحق اطعمه، صص 141 و 142.
26ــ که ممکن است احتمال دارد.
27ــ گرد کُرد: احتمال دارد که غبار چوپان و حشم هم درست باشد.
28ــ کیالک، میوه ای است صحرایی که زردرنگ و کیلک و کهین نیز می گویند.
29ــ کلیات بسحق اطعمه، صص 142 و 143.
30ــ لقمه، زله، میسر، تکه، لقمه خوراکی برای گذاشتن در دهان.
31ــ راهزنان، دزدان راه.
32ــ مرغ چاق و فربه.
33ــ قدح بزرگ، طشت فراخ، طبق بزرگ، کاسه بزرگ.
34ــ کلیات بحسق اطمعه، ص 161.
  

منبع:گنجینه شماره 82 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۷
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">