حاضر جوابی حضرت علی علیه السلام
یکی از یهودیان، از روی غرض ورزی به امیر مؤ منان علی علیه السلام گفت: شما هنوز جنازه پیامبرتان را دفن نکرده بودید که درباره اش اختلاف نمودید!
حضرت علی علیه السلام در پاسخ فرمود: ما درباره وصی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اختلاف کردیم نه درباره خودش. اما شما (اجداد شما) یهودیان، پس از آن که به همراه موسی علیه السلام از دریا گذشتید و فرعونیان غرق شدند، به پیامبر خود گفتید: برای ما معبودی (بتی) قرار بده، همان گونه که بت پرستان معبودانی از بت دارند. موسی علیه السلام در جواب فرمود: شما جمعیتی نادان هستید.(۱)
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می نویسد: در خبر آمده است که روزی حضرت عیسی متبسم و خندان بود، حضرت یحیی گفت: «مالی اراک لامیا کانک آمن؛ چه شده که تو را در حال لهو و خوشی می بینم مثل این که تو(از عذاب خدا) ایمن هستی؟»
حضرت عیسی علیه السلام گفت: «مالی اراک عابسا کانک آیس؛ تو را چه شده که تو را عبوس و غمگین می بینم مثل این که(از رحمت خدا) مأیوسی؟»
لذا گفتند: ما نمی رویم تا وحی نازل شود پس خدا به آن دو وحی فرمود: «احبکما الی الطلق البسام احسنکما ظنا بی؛ بهترین شما دو تا در نزد من آن کسی است که چهره اش متبسم و خندان باشد و به من خوش گمانتر باشد.»[1]
پی نوشت:
[1] سرمایه سخن ، ج 2، ص 349.
منبع : کتاب گنجینه جواهر یا کشکول ممتاز، اثر مرتضی احمدیان
بازی با تسبیح
روزی سید جمال الدین اسد آبادی در حضور سلطان عبدالحمید، پادشاه عثمانی نشسته بود و با دانههای تسبیح خود بازی میکرد.
وقتی از محضر سلطان خارج شد درباریان به او گفتند: چرا در حضور سلطان با تسبیح بازی میکردی؟
سید با نهایت بیاعتنایی گفت: چطور به کسانی که با سرنوشت میلیونها نفر بازی میکنند و به افراد نالایق مقام و طلا میبخشند، مردان با استعداد و آزادگان را به بند میکشند و در زندان میاندازند و از زشتکاریهای خود شرم و پروا ندارند حرفی نمیزنید اما به سید جمال الدین حق نمیدهید که با تسبیح خود بازی کند؟[1]
--------------------------------------------------------------------------------
1. هزار و یک حکایت اعلم الدوله ثقفی، نقل از هزار و یک حکایت تاریخی، ج 1، ص 101.
۱- روزی جعفربن یحییبن خالد برمکی در صحرایی در کنار هارونالرشید شتر میراند، ناگهان یک قطار شتر با بار طلا جلو آمد، هارونالرشید پرسید که این گنجینه از کجا میآید؟ گفتند: هدیهای است که علیبن عیسی از ولایت خراسان فرستاده است - آن زمان هارون، علیبن عیسی را والی خراسان کرده و فضلبن یحیی برادر جعفر را عزل کرده بود - هارون رو به جعفر کرد و با سرزنش گفت: این مال در زمان حکومت برادرت کجا بود؟ جعفر گفت: در کیسههای صاحبان این مال.
۱- نصیحت شیخ انصاری
شیخ مرتضی انصاری از علمای بزرگ ادرود است. روزی از یکی از شاگردان خود پرسید: چرا دیروز در جلسة درس حاضر نبودی؟
شاگرد جواب داد: کار داشتم.
شیخ فرمود: از این پس به درس نگو کار دارم به کار بگو درس دارم
بقیه را در ادامه ببینید