لطیفه های قرآنی
سران کفر و نفاقاعرابی ای فرزندش را نزد معلمی آورد تا به او قرآن بیاموزد. پس از مدتی از فرزندش پرسید: به کدام سوره رسیده ای؟ گفت: به: «قل یا أیها الکافرون» (ای پیامبر) به کافران بگو. اعرابی گفت: در گروه بدی قرار گرفته ای. پس از مدتی دوباره از فرزندش پرسید: الان به کدام سوره رسیده ای؟ گفت: «إذا جاءک المنافقون»؛ هنگامی که منافقان نزد تو آیند. اعرابی گفت: نمی پردازی مگر به سران کفر. بهتر است که به چوپانی گوسفندانت بپردازی! تفأل به قرآن و کمک گرفتن از آنعالم ربانی «حاج شیخ حسن حاتمی» نقل می کند: من کتاب ارزشمند قواعد علامه را به امانت از شخصی گرفتم و آن را به «آقا شیخ ابراهیم بروجردی» به امانت دادم تا بعد از سه روز برگرداند. اما او فراموش کرد که از چه کسی امانت گرفته است، من هم فراموش کردم که کتاب را به چه کسی امانت دادم. مدتها از این جریان گذشت. روزی صاحب کتاب آمد و آن را از من خواست؛ اما من هرچه گشتم، آنرا پیدا نکردم. بعد از چند روز که از همه جا مأیوس شده بودم، با خودم گفتم تفالی به قرآن می زنم که این کتاب پیدا می شود یا نه؟ هنگامی که قرآن را گشودم، این آیه آمد: «وإذ یرفع إبراهیم القواعد من البیت...» و نیز به یاد آورید هنگامی را که ابراهیم پایه های خانه ی کعبه را بالا می برد. از اینجا پی بردم که کتاب را شیخ ابراهیم بروجردی امانت داده ام. منبع: :مجلات > بشارت > آذر و دی 1389- شماره 80 :کرم الله تمری ، صفحه 70 |