لطایف قرآنی
لم بدهید!یکی از عوام النّاس، همین که آخرین لقمه غذایش را می خورد،فوراً لم می داد و این کار را بر خودش فرض و لازم می دانست. او بدون توجه به اطرافیان و میهمانان و اشخاص محترمی که احیاناً حضور داشتند،بدین عمل مبادرت می نمود.از او پرسیدند:علّت اینکه بعد از غذا فوراً لم می دهی، چیست؟گفت:چون خدا گفته است، پرسیدند:کجا گفته؟گفت:خدا در قرآن گفته:«اکلاً لمّا».«اکل» که خوردن است و «لمّا» هم،همان لم دادن است،یعنی بعد از خوردن، لم بدهید. انجیر کجا رفت؟گویند:ظریفی به خانه خواجه ای بخیل آمد و دید که خواجه طبقی انجیر در پیش دارد و به رغبت تمام می خورد.ظریف حلقه بر در زد، خواجه طبق انجیر را در زیر دستار پنهان کرد؛ ولی ظریف دید، پس برخاست و در بگشاد، ظریف به خانه او در آمد و نشست، خواجه گفت:چه کسی هستی و چه هنری داری؟گفت:مردی حافظ و قاریم و قرآن را به ده قرائت می خوانم و فی الجمله آوازی و لهجه ای نیز دارم.خواجه گفت:برای من از قرآن،آیتی چند بخوان، ظریف آغاز کرد که«و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین» خواجه گفت«و التین» کجا رفت؟ ظریف گفت:زیر دستار. دیگ خواجه ز گوشت دوشیزه است مطبخ او زدود پاکــیزه است خواجه چون نان خورد در آن موضع مور در انتظار نان ریزه است نوه انیشتنشخصی می گفت:پسری دارم بسیار باهوش.اگر بماند خیلی ترقّی می کند.گفتند:مگر پسرت چطور است؟گفت:الحال دوازده سال از سنش می گذرد.هر وقت می خواهد مرا صدا بزند «ماما» می گوید و هر وقت مادرش را صدا می زند «بابا» می گوید.و 5 سال است که قرآن می خواند؛ولی عوض«و هو الفتّاح العلیم» (سبا، آیه 26) «ابوالفتّاح حلیم» می گوید. منبع : طیبه زینالپور ، مجلهبشارت > مهر و آبان 1384، شماره 49 صفحه 68 |