لطایف قرآنی
دیوانه نمادیوانه نمای عاقلی را نزد معاویه بردند.معاویه گفت:آیا از قرآن چیزی می دانی؟گفت:می دانم و بسیار نیکو هم می دانم.معاویه گفت:بخوان.چنین خواند: «بسم اللّه الرّحمن الرحیم.اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت النّاس یخرجون من دین اللّه افواجاً!!» معاویه به قصد مچ گیری فریاد زد:صبر کن صبر کن، غلط خواندی،یخرجون غلط است و یدخلون صحیح است.یعنی مردم را می بینی گروه گروه در دین خدا داخل می شوند.آن مرد بلافاصله جواب داد:این که می گویی مربوط به زمان پیغمبر(ص) بود نه زمان تو.تا تو حاکم مسلمانان باشی مردم گروه گروه از دین خارج می شوند. خویشاوندی خجالت آور:روزی «عقیل» برادر امام علی(ع) در دمشق نزد معاویه نشسته بود.اتفاقاً آن روز عده ای از بزرگان شام و حجاز و عراق در آن مجلس حاضر بودند.معاویه به خاطر اینکه عقیل را دست بیاندازد و شرمنده کند گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا آیه «تبّت یدا ابی لهبٍ و تب؛بریده باد هر دو دست ابولهب» را شنیده اید؟گفتند:بلی.معاویه گفت:این ابولهب عموی عقیل است.عقیل هم بدون معطلی در جواب گفت:ای حاضران!! ای اهل شام و حجاز و عراق!! آیا این آیه «و أمراته حمالة الحطب فی جیدها حبل من مسد؛و همسرش در حالی که هیزم کش دوزخ است و در گردنش طنابی از لیف خرماست» را شنیده اید؟گفتند:بلی،عقیل گفت:این حمالة الحطب عمّه معاویه است.حاضران از این جواب عقیل خندیدند و معاویه ساکت شد. منبع : ، مجله بشارت > آذر و دی 1385، شماره 56 صفحه 68 |