لطایف قرآنی
خجالت و پشیمانییک روز،در زمانی که معاویه حاکم شام بود و همه اعیان شام و جاز و عراق حاضر بودند،عقیل بن ابیطالب،در دمشق معاویه نشسته بود.معاویه بر سبیل ظرافت گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ایا ایه )تبت یدا ابی لهب و تب) را شنیده اید؟ گفتند:بلی.معاویه گفت:ابی لهب عموی عقیل است. عقیل گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ،ایا ایه )و امراته حمالة الحطب.فی جیدها حبل من مسد) را شنیده اید؟ گفتند: بلی.گفت:این )حمالة الحطب) عمه معاویه است. معاویه از ظرافت خود پشیمان شد و از آن جواب خجل گشت. سلام بر تو ای خداعربی را پیش یکی از خلفا بردند.عرب چون خلیفه را دید که بر تختی نشسته است و دیگران پایین تخت ایستاده اند، خطاب به او گفت:«سلام بر تو ای خدا!» خلیفه گفت:«من خدا نیستم!» بار دوم گفت:«سلام بر تو ای جبرئیل!» خلیفه گفت:«من جبرئیل نیستم!» عرب گفت:«تو که نه خدایی و نه جبرئیل، چرا آن بالا نشستی؟! پایین بیا و با دیگران بنشین». سوره گاو و سوره فیلشخصی به نماز جماعت حاضر شد و امام جماعت سوره بقره را خواند.آن شخص خسته شد و نماز را فرادا خواند و پی کار خود رفت.روز بعد به جماعت آمد و امام شروع کرد سروه فیل را بخواند. نمازگزار گفت:پناه بر خدا! من که نتوانستم بر سوره بقره صبر کنم،چطور بر سوره فیل توانم ایستاد؟! اطمینان قلبیهمسایه «اصعمی» از او چند درهم قرض کرد.روزی اصعمی به او گفت:«ایا به یاد قرضت هستی؟» همسایه گفت:بله،ایا تو به من اطمینان نداری؟ اصعمی گفت:چرا مطمئنم اما مگر نشنیده ای که حضرت ابراهیم(ع)به پروردگارش ایمان داشت و خداوند از او پرسید:)او لم تؤمن؛مگر ایمان نیاورده ای؟) و ابراهیم پاسخ داد:)بلی ولکن لیطمئن قلبی؛ چرا،ولی می خواهم قلبم آرامش یابد!) (سوره بقره،ایه 260) منبع : عالیه جعفری ، مجله بشارت > بهمن و اسفند 1387 - شماره 69 صفحه 68 |