اثر تلقین
شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۰ ب.ظ
معلمی، شاگردان زیادی داشت، اما از نظر اخلاقی، وی فردی تندخو بود، بچه ها را خیلی اذیت میکرد و بچه ها هم دلخوشیاشان این بود که ولو برای یک روز هم شده از دست این معلم خلاص بشوند و درس را تعطیل کنند.
لذا با هم نشستند و نقشه ای کشیدند.فردا که به کلاس آمدند، هنگامی که معلم وارد شد، یکی از بچه ها به معلم سلام کرد و گفت: جناب معلم خدا بد ندهد، مثل اینکه مریض هستید، کسالتی دارید؟
جواب داد: نه کسل نیستم، برو بشین. این رفت نشست.
شاگرد دیگر آمد و گفت جناب معلم رنگ و رویتان امروز پریده، خدای نکرده کسالتی دارید؟
این دفعه یکه خورد، یواش تر گفت برو بنشین سر جایت.
سومی آمد و همان مضمون را تکرار کرد.
معلم وقت جواب گفتن صدایش شل تر شد و تردید کرد که شاید من مریض هستم.
کمکم چهارمی، پنجمی، ششمی، هر بچه ای که آمد همان مطلب را تکرار کرد.
سرانجام امر بر معلم مشتبه شد و گفت: بلی گویا امروز حالم خوش نیست.
بچه ها وقتی که اقرار گرفتند که او ناخوش است، گفتند: آقا معلم، اجازه بدهید تا امروز شوربایی برایتان تهیه کنیم و از شما پرستاری نماییم.
کمکم معلم واقعاً مریض شد و رفت دراز کشید و شروع کرد به ناله کردن و به بچه ها گفت: برخیزید و به منزل بروید، امروز ناخوش هستم و نمیتوانم درس بدهم.
بچه ها که همین را میخواستند همگی از خدا خواسته مکتب را رها کردند و دنبال تفریح و بازی خودشان رفتند. [1]
پی نوشت:
[1] . شهید مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 28 و 29.
۹۳/۰۱/۲۳