منطق پیامبر نیست
شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۵ ب.ظ
یکی از همسران رسول خدا به نام «ماریه قبطیه» فرزندی به دنیا آورد، که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نام او را ابراهیم نهاد. این پسر مورد علاقه شدید رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ قرار گرفت، اما هنوز هجده ماه از عمر این کودک نگذشته بود که از دنیا رفت.
پیغمبرکه کانون عاطفه و محبت بود از این مصیبت به شدت متأثر شد و اشک ریخت، و فرمود: ای ابراهیم! دل میسوزد و اشک میریزد وما محزونیم به خاطر تو، ولی هرگز بر خلاف رضای خدا چیزی نمیگوییم.تمام مسلمین از این مصیبت متأثر بودند، زیرا آنها میدیدندکه غباری از حزن و اندوه بر دل پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ نشسته است، آن روز تصادفاً خورشید هم گرفته بود، با مشاهده این وضع مسلمین همگی ابراز داشتند که: گرفتن خورشید، نشانه هماهنگی عالم بالا با عالم پایین و رسول خدا میباشد، لذا این اتفاق جز به خاطر فوت فرزند پیغمبر چیز دیگری نمیتواند باشد. البته این مطلب ـ فی حد ذاته ـ مانعی ندارد، بلکه به خاطر رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ممکن است دنیا هم زیر و رو شود، اما در آن موقع این اتفاق روی این جهت نبود و در حقیقت یک مسأله طبیعی بود، ولی مردم چون این دو حادثه را در یک روز مشاهده میکردند با هم مربوط میدانستند و در نتیجه سبب میگردید که ایمان و اعتقاد آنها به رسول خدا بیشتر شود.
این مطلب به گوش پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسید، به جای اینکه آن حضرت از این تعبیر مردم خوشحال شود و مثل بسیاری از سیاست بازها موقعیت را برای تبلیغات غنیمت شمرد و از این عواطف و احساسات به نفع اسلام استفاده کند، نه تنها که چنین نکرد، بلکه سکوت را هم جایز ندانسته به مسجد آمد و پس از آن به منبر رفتند و مردم را آگاه نمودند وصریحاً اعلام داشتند که خورشید گرفته است، اما هرگز به خاطر بچه من نبوده است.
زیرا پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ هرگز نمیخواست حتی برای هدایت مردم و پیشرفت اسلام هم از نقاط ضعف و جهالت جامعه استفاده کند، بلکه تلاش مینمود تا از نقاط قوت و علم و معرفت و بیداری مردم استفاده شود.
۹۳/۰۱/۲۳