حتی جسد پدر را فروخت
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۳۸ ب.ظ
مرحوم آقای محقق که از طرف حضرت آیت الله العظمی بروجردی به آلمان رفته بودند، داستانی را نقل کرده بودند که خیلی عجیب است و آن از این قرار است که فرموده بودند:
در بین افرادی که در آن زمان مسلمان شده بودند یک پروفسوری وجود داشت، که زیاد پیش ما میآمد و ما هم نیز از او سر میزدیم.او سرطان گرفت و در بیمارستان بستری گردید، ما و مسلمانهای دیگر به عیادتش رفتیم. روزی زبان به شکایت گشود و گفت: من هنگامی که مریض شدم و بستری گردیدم و دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم، هم پسرم و هم زنم، به من گفتند:
پس معلوم شد که شما سرطان دارید! و میمیرید، بنابراین خداحافظ ما رفتیم!
آنها رفتند و فکر نکردند که در این شرایط این بدبخت به محبت و مهربانی احتیاج دارد.
آقای محقق، همچنین گفته بودند که ما زیاد و مکرر به دیدار او میرفتیم، تا اینکه یک روز بیمارستان خبر داد که این شخص مرده است. ما خود را برای کفن و دفن او آماده کردیم، که ناگهان متوجه شدیم، پسرش هم آمده است، خوب که تحقیق کردیم دیدیم او جنازه پدرش را پیش، پیش به بیمارستان فروخته است و حالا آمده است که آن را تحویل بدهد و پولش را بگیرد و برود دنبال کارش.[1]
[1] . شهید مرتضی مطهری، انسان کامل، ص 170.
۹۳/۰۱/۲۴