روان درمانی
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۴۳ ب.ظ
امیر سامانی خیلی معروف است که به فلج مبتلا شد و اطباء عاجز ماندند و بعد آمدند محمد زکریای رازی را از بغداد ببرند و وقتی خواستند او را از ماوراءالنهر عبور بدهند جرأت نمیکردکه از دریا عبور کند وبالأخره به زور او را بردند و مدتها هم مشغول معالجه شدو قادر نشد، بعد به امیر گفت: که آخرین معالجه من که از همه اینها مؤثرتر است معالجه دیگری است .
دستور داد حمّامی را گرم کردند و گفت تنها خود من باید باشم و امیر؛ او را برد در حمام آب گرم و شاید اول بدنش را ماساژ داد و بعد آمد بیرون. قبلاً هم طی کرده بود که امروز من این آخرین معالجه خودم را اعمال میکنم به شرط اینکه دو اسب بسیار عالی به من بدهید. ضمناً به نوکرش گفت این اسبها را زین میکنی و درِ حمام میایستی. بعد خودش میآید سر بینهی حمام لباسهایش را میپوشد و یک دشنه به دستش میگیرد و یک دفعه میرود داخل حمام شروع میکند به فحاشی به امیر و میگوید تو مرا بیخانمان کردی، مرا بیچاره کردی، مرا به زور آوردی اینجا، حالا وقتی است که از تو انتقام بگیرم؛ به یک شدتی به او حمله میکند که وی یقین میکند که الآن میخواهد او را بکشد. یکمرتبه تصمیم میگیرد از جا بلند شود که از خودش دفاع کند. ناخودآگاهانه از جا بلند میشود او که تا آنوقت نمیتوانست از جا بلند شود. تا از جا بلند میشود این هم فرار می کند میآید بیرون و اسبها را سوار میشود و میرود و در منزل اول یا دوم نامه ای برای امیر مینویسد که عمر امیر دراز باد و این کاری که من کردم برای معالجه شما بود. و امثال اینها.در اینجا از اراده خود بیمار استمداد شد برای به جریان انداختن کار بدن. البته بیماریهایی که شاید در قدیم و در جدید نشان میدهند و میگویند درمان آن از نوع درمان روانی است بیماریهایی است که اگر هم بدنی است ولی عصبی است.[1]
[1] . شهید مرتضی مطهری، نبوت، مجموعه آثار، ج 4، ص 487.
۹۳/۰۱/۲۴