سیاست علمالهدی
دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۵ ب.ظ
مرحوم سید مرتضی که در زمان خود، مرجعیت شیعه را به عهده داشت، عازم زیارت خانهی خدا شد. علما و مجتهدین عراق، خواستند در این سفر، همراه سید باشند. سید نیز به این شرط، همراهی آنها را پذیرفت که همهی آنها لباس روحانیت را کنار بگذارند و در این سفر، با لباس عادی و به عنوان خدمه، آشپز، اسطبلدار،و... با او همراه شوند.
همه پذیرفتند و راهی شدند و درمیان آنها، فقط خود سید مرتضی معمّم بود.وقتی وارد مکّه شدند، علمای اهل سنّت، از سید مرتضی خواستند تا مجلس مناظرهای با هم تشکیل بدهند و در مورد مذهب حقّه و دیگر مسائل علمی، بحث و تبادل نظر کنند. سید نیز از این پیشنهاد، استقبال کرد.
در روز مناظره، سؤال بسیار مشکل و پیچیدهای ازسید پرسیدند.
سید پوزخندی زد و گفت: «جواب این سؤال، بسیار واضح و روشن است؛ به طوری که اسطبلدارمن هم میتواند به آن جواب دهد». سپس اسطبلدار را احضار کرد و از او خواست که جواب مسئله را بازگو نماید. او نیز به نحو احسن، جواب مسئله را گفت ورفت. سؤال دیگری پرسیدند. اینبار، سید جواب مسئله را به آشپز ارجاع داد و او نیز، به طور کافی و وافی، سؤال مطرح شده را پاسخ گفت. و همین طور، هر سؤالی که طرح میشد، سید به یکی از خدمهاش ارجاع میداد.
وقتی اهل سنّت، این منظره را دیدند، با خود گفتند: «وقتی اسطبلدار و آشپز سید مرتضی اینقدر باسواد و ملّا باشند، پس خود سید چگونه است؟».
و این قضیّه، موجب اعزاز و احترام شیعه، در نزد اهل سنّت گردید.
منبع:اندیشه قم
۹۳/۰۱/۲۵