گریه، به زور سنگ
سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۳ ب.ظ
یکی از طلاب نجف که اهل یزد بود، نقل میکرد: که در جوانی، سفری پیاده از راه کویر به خراسان رفتم. در یکی از دهات نیشابور، مسجدی بود و من چون جایی را نداشتم، به مسجد رفتم.
پیشنماز مسجد، آمد و نماز خواند و بعد منبر رفت. در این بین، با کمال تعجب دیدم: فراش مسجد، مقداری سنگ آورد و تحویل پیشنماز داد. وقتی روضه را شروع کرد، دستور داد چراغها را خاموش کردند، چراغها که خاموش شد، سنگها را به طرف مستمعین پرتاب کرد، که ناگهان صدای فریاد مردم بلند شد.چراغها که روشن شد، دیدم سرهای مردم مجروح شده است و در حالی که اشکشان میریخت، از مسجد بیرون رفتند.
رفتم نزد پیشنماز و به او گفتم: این چه کاری بود که کردی؟!
گفت: من امتحان کرده ام، که این مردم با هیچ روضه ای گریه نمیکنند، و چون گریه کردن بر امام حسین(ع)، اجر و ثواب زیادی دارد و من دیدم که راه گریاندن اینها، منحصر است به اینکه سنگ به کله اشان بزنم، از این راه اینها را میگریانم!
این منطق افرادی است که عملاً معتقدند: هدف وسیله را مباح میکند. هدف، گریه بر امام حسین(ع) است ولو اینکه یک دامن سنگ به کله مردم بزند![1]
[1] . شهید مرتضی مطهری،حماسه حسینی، ج 1، ص 44 و 45.(استاد شهید این حکایت را به نقل از «حاجی نوری» بیان کرده است.)
۹۳/۰۱/۲۶