سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ
طول حکومت
طولانی ترین حکومت در طول تاریخ، مربوط به یک فرعون از فراعنه به نام «پپی دوم » است که 2280 سال پیش از میلاد مسیح
می زیسته است. وی در سن 6 سالگی بر تخت سلطنت نشست و پس از 94 سال حکومت در سن 100 سالگی درگذشت.
کوتاه ترین حکومت نیز مربوط به فرمانده «لوئی فیلیپ » پرتغالی است که در سال 1908 میلادی فقط به مدت 20 دقیقه بر
خت سلطنت جلوس فرمود! زیرا درباریان ریختند و پس از مضروب کردن او، وی را به قتل رساندند.
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۱۷ ب.ظ
دعای ریاضی دان
ریاضی دان هنگام نزع گفت: خداوندا ای آن که قطر دایره و نهایت اعداد و جذر اعداد اصم آموزی، مرا به زاویه قائمه به پیشگاه خود
بر و به خط مستقیم محشور بدار!
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۴۰ ب.ظ
شخصی را اسبی لاغر بود . گفتند: چرا این را جو نمی دهی؟ گفت: هر شب ده من جو می خورد . گفتند: پس چرا چنین لاغر است؟
گفت: یک ماهه جوش نزد من به قرض است . کلیات عبید زاکانی
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۷ ب.ظ
حکایت اول (ریاکاری)
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود. چون به
نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او تا گمان صلاحیت در حق او زیادت کنند.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ
پرخوری و عبادت
حکایت
عابدی را حکایت کنند که شبی دَه مَن طعام بخوردی و تا سحر ختمی در نماز بکردی، صاحبدلی
شنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخُفتی، بسیار از این فاضل تر بودی.
سعدی شکر سخن در این حکایت لطیف، از عابد سطحی نگری سخن به میان آورده است که
ساده لوحانه و بدون زمینه سازی مناسب، در پی کسب فیوضات معنویست، غافل از اینکه
پرخوری و شکم پروری را با پارسایی و پرهیزکاری اجماعی نیست. انسانی که می خواهد
درونش سرچشمه زلال و جوشان حکمت الهی باشد و به گنجینه کمالات ارزشمند انسانی دست
یابد، ناگزیر از تحمل گرسنگی و رنج همدردی با هم نوعان است.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۱ ب.ظ
گفتگو با موسی علیه السلام
خدای عزّوجلّ وحی کرد به موسی علیه السلام و گفت: ای موسی! من خلق را شش جهت
آفریده ام. از هر جهتی از ایشان طاعتی جداگانه خواهم. از راستشان، گزاردِ (انجامِ) اَمرها
خواهم و از چَپشان، گذاشتِ (ترکِ) حرام ها خواهم و از پیششان، رضا به قضا خواهم و از
پَسشان کوتاهیِ اَمَل (آرزو) خواهم و از زِبَرشان، رکوع و سجود خواهم و از زیرشان، دعا و
تضرُّع خواهم.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۸ ب.ظ
به چشم خواری
روایت کردند که عیسی علیه السلام می رفت با خاصّان خود. دزدی او را بدید. پشیمانی در دلش
افتاد. از پَسِ ایشان روان شد. مردی از ایشان باز نگریست. گفت: این دزد در پیِ ما چه
می کند؟ به چشم خواری در وی نگریست. خدای عزّوجلّ وحی کرد به عیسی علیه السلام که آن یار
خویش بگوی که تا کار از سر گیرد که همه ی کردار او باطل شد به خوارْ داشتِ آن تایب و آن
دیگر را بگوی که کار از سر گیر که گناهانش آمرزیدم به پشیمانی.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۴ ب.ظ
اندک بسیار
«اَلشَّرُّ قَلیلهُ کَثیرٌ؛ شرّ، اندکِ او بسیار است.»
مصنّف این کتاب در مدایحِ خوارزمشاه سعید ابوالمظفر گوید:
;یک ذرّه کینه ی تو جهانی کند خراب
|
;زهر را چه اندک است فراوان کند ضرر
|
این مثل آن جا باید گفت که کسی شرّ را و اگر چه اندک باشد، خُرد انگارد و به خاطر نیارد
که یک ذره زهر، ده کس را بِکُشد و ده من تریاک یک مرده را زنده نکند.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۲۲ ب.ظ
حالت مرگ
حکیمی را پرسیدند: در وقت مرگ، حالتِ تو چیست؟ گفتا: دلی بیمار و تنی بازمانده از
کار و طاعت نه و گناه به انبار و توبه نه مرگ آمد و چاره ای نِه، گورِ تنگ و تاریک و مونس نه،
آفتابِ گرم و سایه نه، آتشِ تیز و مرا قُوَّت نه، برهنگی و جامه نه، گرسنگی و طعام نه،
تشنگی و آب نِه، ملایک با هیبَت و مرا گریز نه، خَصمِ بسیار و مرا چیزی نه، خدایِ عادل و
مرا حُجَّت نه.
|
دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۱۹ ب.ظ
جنایت ابن زیاد در کوفه
چون زیاد به کوفه درآمد، نخست به مسجد درآمده به منبر رفت و خطبه آغاز و در اثنای
خطبه، سنگی از گوشه مسجد آمده بر سینه وی خورد و سنگ دیگر به جانب او انداختند و زیاد
ندانست که اندازنده آن سنگ ها کیانند. [پس از این که] از خطبه فارغ شده گفت: تا جمعی از
ملازمان وی درهای مسجد را گرفتند و خود بر یک کرسی نهاده و بر آن بنشست و فرمان داد تا
چهار، چهار کس را از اهل کوفه پیش او می آوردند و وی ایشان را سوگند می داد که هیچ کس از
شما سنگ نینداختند و نمی دانید که این حرکت از که صادر شد. هر که سوگند می خورد خلاص
می شد، از جمله خلقِ مسجد، هشتاد کس قسم یاد نکردند، زیاد در مسجد به قطع ید ایشان امر
کرد و اول سیاستی که از زیاد در کوفه صدور یافت، این بود.
|