چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ
سگ، عربی نمی داند
عالیه جعفری
مرحوم حاج میرزا محمد علی، معروف به میر آخور اوغلی، از علمای بزرگ اردبیل بود.یک
روز مردی به ایشان مراجعه نمود و گفت:خانه ام در حاشیه شهر واقع شده است و شب
هنگام که به منزل می روم،از حمله سگ ها می ترسم. دعایی به من یاد بدهید که از
مزاحمت آنها در امان باشم.
شیخ فرمود:برای رفع شرّ سگ، این ایه را می خوانند:«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید؛و
سگ آنها، دست های خود را بر دهانه غار گشوده بود».(سوره کهف، ایه 18)
ولی این را هم بدان که سگ، عربی نمی داند.پس چوب دستی را از خود دور نکن!
|
چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۳۰ ب.ظ
طوطی و کلاغ
طوطیای را با زاغی در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده همیبرد و میگفت: این چه
طلعت مکروه است و هیئت ممقوت و منظر ملعون و شمایل ناموزون؟
یا غُرابَ البَینِ ... یا لَیتَ بَینِی وَبَینَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ
زخرف/38؛ ای کلاغ جداییانداز! کاش بین من و تو فاصله مشرق و مغرب بود3.
|
چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۵ ب.ظ
انتظار فرج ولی عصر امام زمان
یکی از ویژگی های بارز جناب شیخ رجبعلی خیاط، ارادت ویژه به حضرت ولی عصر –ارواحنا
فداه- و انتظار فرج و ظهور آن بزرگوار بود. او می فرمود: «اغلب مردم اظهار می کنند
که ما امام زمان(ع) را از خود بیشتر دوست داریم، و حال آنکه این طور نیست، زیرا اگر
او را بیشتر از خود دوست داشته باشیم، باید برای او کار کنیم نه برای خود. همه دعا
کنید که خداوند موانع ظهور آن حضرت را برطرف کند و دل ما را با دل آن وجود مبارک
یکی کند.»
|
چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۲ ب.ظ
کشیش و راه بهشت
کشیشی، راه کلیسا را گم کرده بود.سر راه،از یک کودک خردسال پرسید:فرزندم،کلیسای
این محله کجاست؟کودک گفت:آخر همین خیابان،طرف سمت چپ بپیچید! آنجا،نمای کلیسا را
خواهید دید.کشیش گفت:آفرین فرزند! من، هم اکنون،در آنجا سخنرانی دارم.تو نمی خواهی
به سخنانم گوش دهی؟
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۴۴ ب.ظ
حکیم زیرک
مردی یهودی از حکیمی پرسید:خداوند در کلامی که به ابوالقاسم(ص) فرستاده گفته است:«و
لارطب و لایابس الاّ فی کتاب مبین؛و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن
[ثبت] است».(سوره انعام،آیه 59) حال بگو علم طبّ در کجای قرآن واقع شده است؟حکیم
بدون تامّل گفت:در«کلوا و اشربوا و لاتسرفوا؛بخورید و بیاشامید و اسراف
نکنید».(سوره اعراف آیه 31)
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۷ ب.ظ
ذخیره اموال
به«حاتم اَصَم» گفتند: ممکن است چیزی از قرآن برای ما بخوانی؟
گفت: بله، سپس به قرائت این آیات پرداخت:«الم، ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین.
الذین یومنؤن بالغیب و یقیمون الصّلاة و ممّا رزقناهم ینفقون».(سوره ی بقره، آیات
1ـ3)
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۴ ب.ظ
بعد از نوح
امام جماعتی در نماز سوره نوح را پس از سوره حمد می خواند.در همان آیه اول:«انّا
ارسلنا نوحاً؛ما نوح را به سوی قومش فرستادیم».(سوره نوح،آیه 1)
فراموشی به او دست داد و ادامه آیه را به یاد نیاورد.
مأمومی که حوصله اش سر رفته بود،گفت:«اگر نوح نمی رود،دیگری را بفرست و ما را راحت
کن!»
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۳۱ ب.ظ
مواظب باش نلغزی
روزی ابوحنیفه از محلی می گذشت،دید طفلی از جای گل آلود راه می رود او را صدا زد و
گفت:بچه جان مواظب باش نلغزی طفل در جوابش بی درنگ گفت:ای شیخ لغزش من سهل است،تو
خود مواظب باش که نلغزی،چون از لغزش تو پیروانت نیز می لغزند.
ابوحنیفه از هوش و ذکاوت آن طفل تعجب کرد.1
1.دنیای لطیفه ها و داستان ها ـ احمد دهقان.
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۹ ب.ظ
دیوانه نما
دیوانه نمای عاقلی را نزد معاویه بردند.معاویه گفت:آیا از قرآن
چیزی می دانی؟گفت:می دانم و بسیار نیکو هم می دانم.معاویه
گفت:بخوان.چنین خواند:
«بسم اللّه الرّحمن الرحیم.اذا جاء نصرالله والفتح و رأیت النّاس یخرجون من دین
اللّه افواجاً!!»
|
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ب.ظ
توبه رسمی
یکی از اعیان زادگان می گفت: شبی به سحر نرسیدیم، روزه را خورده به منزل آمدیم. خبر روزه خوری ما زودتر از خودمان به منزل
رسیده بود، همین که وارد شدیم مادرم از ما رو گرفت، چند روز با ما مثل جذامی ها رفتار می کردند، همه چیز قدغن، نوکرها غذا
می آوردند در اتاق گذاشته فرار می کردند. بالاخره با وساطت بزرگترها ما را توبه رسمی دادند. آن وقت به عضویت خانه پذیرفتند.
عبدالله مستوفی، زندگانی من، ج 1، ص 327
|