خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

لطایف قرآنی (2)

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۲۵ ب.ظ

1. در کنار علما

شیخ شرف الدین درگزینی از مولانا عضد الدین ایجی (دانشمند معروف) پرسید: خدای تعالی در کجای قرآن از من نام برده است؟ مولانا پاسخ داد: در کنار علما:(...قُلْ هَلْ یَسْتَویَ الّذینَ یَعْلَمونَ وَالّذینَ لا یَعْلْمون َ...)؛(1) «آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند برابرند.. .»

2. سوره فیل

شخصی در نماز جماعت حاضر شد و امام جماعت سوره بقره را می خواند. آن شخص خسته شد و نماز را فرادا خواند و پی کار خود رفت. روز بعد در نماز جماعت حاضر شد و امام سوره فیل خواند. نمازگزار گفت : پناه بر خدا! من که نتوانستم بر سوره بقره صبر کنم، چطور به سوره فیل توانم ایستاد؟

3. وزیر مأمون

روزی ابوالعینا به احمد بن ابی داود که وزیر مأمون بود، از دشمنانش که در آزار او دست به یکی کرده بودند، شکایت برد. احمد گفت: (یَدُاللّه َ فَوْقَ أیْدیهِمْ...)؛(2) «دست خدا بالای دست آنهاست.» ابوالعینا گفت: مکر و حیله های آنان نیز عظیم است. احمد گفت: (... وَلا

______________________________

1. زمر/9.

2. فتح /10.

یَحیقُ الْمَکْرُ السّیئیُ إلاّ بِأهْلِهَ...)(1)؛ «اما این نیرنگهای بد تنها دامان صاحبانش را می گیرد.»

ابوالعینا گفت: ایشان بسیارند و من تنها و بی کس هستم. احمد گفت: (...کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَةً بِأذْنِ اللّه ِ واللّه ُ مَعَ الصَّابِرینَ)(2)؛ «چه بسیار گروه های کوچکی که به فرمان خدا بر گروه های عظیمی پیروز شدند و خداوند با صابران است.»

4. خوار و بی مقدار

منصور عباسی مشغول سخن گفتن بود که مگسی روی بینی او نشست.

منصور مگس را از خود دور کرد؛ اما لحظه ای بعد، مگس بر چشم او نشست. او مگس را دوباره از خویش دور کرد؛ ولی مگس روی چشم دیگر او نشست. منصور با ناراحتی سیلی محکم به صورت خود نواخت! مگس پرید و به جای دیگر رفت.

منصور وقتی از منبر پایین آمد، با ناراحتی از عمرو بن عبید پرسید: چرا خداوند مگس را خلق کرده است؟

عمرو گفت: برای آنکه ظالمان و گردن کشان را خوار و بی مقدار سازد! منصور گفت: از کجا می گویی؟

عمرو گفت: آنجا که خداوند می فرماید: (...وَإِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئا لا یَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ...)(3) «و هر گاه مگسی چیزی از آنها برباید، نمی توانند آن را از او باز پس گیرند.» منصور گفت: صدق اللّه العظیم.

5. فقیر و مأمون

فقیری نزد مأمون آمد و گفت: فقیرم. مأمون گفت: ما همه فقیر هستیم! چنانکه خداوند می فرماید: (یاأیُّهَا النّاسُ أنْتُمُ الفُقَراءُ اِلَی اللّهِ)؛(4) «ای مردم! شما همگی نیازمند به خدایید.» فقیر گفت: اراده حج دارم. مأمون گفت: (وَلِلّهِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیهِ سَبیلاً...)(5)؛ «و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه جاوج کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند.» اگر پول نداری حج از تو ساقط است. فقیر گفت: من به امید کمک نزد تو آمده ام، نه سخنرانی.

6. حکم صحیح

در زمان خلافت مأمون، شخصی مرتکب خلاف شد. دستور داده شد که او را

______________________________

1. فاطر/43.

2. بقره/249.

3. حج /73.

4. فاطر/ 15.

5. آل عمران/97.

دستگیرکنند ؛ اما او فرار کرد و به جای او برادرش را گرفتند و نزد مأمون آوردند. مأمون به او گفت: برادرت را حاضر ساز و گرنه تو را به جای او به قتل خواهم رساند!

آن شخص گفت: ای خلیفه! اگر سرباز تو بخواهد مرا بکشد و تو حکمی بفرستی که مرا رها کند، آیا آن سرباز مرا آزاد می کند یا نه؟

گفت: آری .گفت: من نیز حکمی از پادشاهی آورده ام که اطاعت او بر تو لازم است که مرا رها سازی؟

گفت: آن کیست و آن حکم چیست؟ گفت: آن کس خدای تعالی و حکم، این آیه است: (...وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْری...)(1)؛ «و هیچ گناهکاری گناه دیگری را متحمل نمی شود.»

مأمون متأثر شد و گفت: او را رها کنید که حکمی صحیح آورده است!

7. اثر چوب

بادیه نشینی در نماز جماعت حاضر شد و شنید که امام جماعت این آیه را می خواند:

(اَلْأعْرابُ أشَدُّ کُفْرا وَنِفاقا...)؛(2) «جبادیه نشینانج عرب، کفر و نفاقشان شدیدتر است.» مرد، چوبی برداشت و بر سر امام جماعت زد و از مسجد بیرون رفت. روز دیگر که به نماز جماعت آمد، شنید که امام جماعت این آیه را می خواند:

(وَمِنَ الْأَعْرابِ مَنْ یُؤْمِنُ بِاللّه ِ وَالْیَومِ الآخِرِ...)؛(3) «گروهی جدیگرج از عربهاجی بادیه نشینج به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند.» مرد گفت: ای آقا! معلوم است چوب در تو اثر کرد!

8 . مکر شیطان

عارفی به مریدی گفت: شیطان بر پدر و مادر تو «آدم و حوا» سوگند خورد که نصیحت گر آنان است و دیدی که با ایشان چه کرد. حال که به گمراهی تو سوگند خورده و خطاب به پروردگار گفته است: (...فَبِعِزَّتِکَ لِاُغْویَنَّهُمْ اَجْمَعینَ...)؛(4) «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد،» معلوم است که با تو چه می کند. اینک دامن همت به کمر زن و خود را از کید و مکر و فریبش برهان!

9. سخت ترینها

هارون الرشید بر «ثمامة بن ابرش» که

______________________________

1. انعام /164.

2. توبه /97.

3. توبه /99.

4. ص /82.

از دانشمندان بود خشم گرفت و او را به «یاسر» خادم خویش سپرد و یاسر نیز از او مراقبت می کرد. روزی یاسر این آیه را می خواند: (وَیْلٌ یَوْمَئِذٍلِلمُکَذِّبین)؛ اما حرف ذال را به فتح می خواند که معنای آن تکذیب شدگان است نه تکذیب کنندگان! ثمامه به او گفت: «مکذَّبین» پیامبرانند، چگونه می گویی وای بر ایشان؟

یاسر گفت: مردم می گفتند تو بی دینی و من باور نمی کردم! اینک پیامبران را دشنام می دهی؟ او را رها کرد و از وی دور شد. پس از چندی هارون از ثمامه خشنود شد و او را به مجلس خود پذیرفت. روزی در حین صحبت از او پرسید: سخت ترین چیزها کدام است، ثمامه گفت: دانایی که نادان بر او فرمانروایی کند.

10. نادان ترین

روزی معاویه به یکی از یمنیها گفت: از شما نادان تر نبود ؛ زیرا زنی بر شما فرمانروایی داشت. یمنی در پاسخ گفت: نادان تر از قبیله من، دودمان تو هستند که چون پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را فراخواند، گفتند: (اَللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَأمْطِرْ عَلینا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أوائتِنابِعَذابٍ ألیمٍ)؛(1) «پروردگارا! اگر این حق است و از طرف توست، بارانی از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، یا عذاب دردناکی برای ما بفرست!» و نگفتند که پرودگارا اگر این بر حق است، ما را به سوی او هدایت کن!

11. توبه و استغفار

جوانی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حرکات ناپسندی انجام می داد و بر منهیّات اقدام می نمود. چون خبر یافت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت کرده است توبه نمود و به عبادت مشغول شد.

کسی سؤال کرد: چگونه شد که توبه کردی و پشیمان شدی؟ جوان پاسخ داد: تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حیات بود به این آیه پشت گرم بودم:

(وَما کانَ اللّه لِیُعَذِّبَهُمْ وَأنْتَ فیهم...)؛(2) «جای پیامبرج تا تو در میان آنها هستی، خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد.»

اکنون آن در بسته شد و پناه به این آیه آوردم: (...وماکانَ اللّه مُعَذِّبَهُم و هُم یسْتَغْفِرون)؛(3) «و جنیزج تا زمانی که استغفار می کنند، خدا عذابشان نمی کند.»

______________________________

1. انفال/ 32.

2. انفال /33.

3. انفال /33.


منبع : برسیاه، موسی ،  مجله   مبلغان > مهر و شهریور 1385، شماره 82 صفحه 119

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۹
مجید کمالی

لطایف قرآنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">