خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لطایف قرآنی» ثبت شده است

لطایف و حکایتهای اخلاقی

چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۹ ب.ظ

حنین ، کفش دوزی از هل حیره بوده است ، مردی اعرابی خواست از او موزه ای بخرد، در بهای آن چند بار حرف در میانشان ردّ و بدل شد، سرانجام اعرابی با آن همه چانه زدن موزه را نخرید و حنین سخت در غضب شد و بر سر آن شد که اعرابی را نیز به خشم آورد. چون اعرابی رهسپار شد، حنین از سوی دیگر رفته یک لنگه کفش را بر سر راه وی انداخت ، و پیش رفته لنگه دیگر را نیز بر سر راه وی نهاد، و خود در کناری کمین کرده بنشست . چون اعرابی به لنگه نخستین برخورد کرد، گفت : این لنگه کفش چه قدر شبیه به کفش حنین است ، اگر آن لنگه دیگر با این بود می گرفتمش ، چون پیش رفت و به لنگه دیگر رسید پشیمان شد که لنگه پیشین را ترک گفته است ، از شتر فرود آمد و زانویش ‍ را ببست و برای گرفتن موزه اول برگشت ، حنین فرصت کرده شتر را با آن چه بر او بود در ربود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۳ ، ۱۹:۰۹
مجید کمالی

حکایات فکاهی

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۳۵ ب.ظ

خلعت عید

از بهر روز عید، سلطان محمود، خلعت هر کسی تعیین می کرد. چون به طلحک رسید فرمود که پالانی بیارید و بدو دهید. چنان کردند. چون مردم خلعت پوشیدند، طلحک آن پالان در دوش گرفت و به مجلس سلطان آمد، گفت: ای بزرگان، عنایت سلطان در حق من بنده از اینجا معلوم کنید که شما همه را خلعت از خزانه فرمود دادن و جامه خاص از تن خود برکند و در من پوشاند.1


1. کلیات عبید زاکانی، ص 475.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۳ ، ۱۳:۳۵
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۲۵ ب.ظ

پیرزن به بهشت نمی رود!

٭روزی، پیرزنی به حضرت محمد(ص) گفت: «از خداوند بخواهید، که مرا به بهشت ببرد!»

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «پیرزن ها به بهشت نمی روند!»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۵
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۲۳ ب.ظ

راهی برای خوابیدن

در دوره آموزشی معمولاً بعد از نماز صبح نمی گذاشتند کسی بخوابد.اما اگر کسی خوابش می آمد،یک راه وجود داشت؛(آن هم این که) باید می رفت وضو می گرفت و نماز می خواند.بعد سرش را از روی مهر برنمی داشت و همانطور در (حال) سجده می خوابید. در این صورت هیچ کس حق بیدار کردن او را نداشت. یعنی جایز بود که هر کس می خواهد،به این ترتیب چرتی بزند.به چنین کسی می گفتند از خوف خدا غش کرده.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۳
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۲۱ ب.ظ

یا حضرت عباس

در روایتی از برادر (پاسدار) مرندی آمده است:خاطره ای که از جلسات مشترک با ارتش … دارم،این است که در یک قرارگاه تاکتیکی مشترک (سپاه و ارتش)،نماز جماعت می خواندیم،یک روز هنگام نماز از یکی از سرهنگ های ارتش خواستند که پیش نماز شود.پای سرهنگ به شدت آسیب دیده بود.و او این خواسته را رد کرد.چند نفر از فرمانده هان ما از جمله شهید بروجردی اصرار کردند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۱
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۸ ب.ظ

حسن مرده است

علیرضا نقی زاده

زنی که فرزندش(به نام حسن)،به سفر رفته و از وی خبری نرسیده بود،نزد مردی آمد و گفت: لطفاً جهت رفع نگرانی من تفألی به قرآن مجید بزنید.

آن مرد قرآن را گشود و اتفاقاً این آیه آمد:)طوبی لهم و حسن مآب).و آن مرد به اشتباه آیه را چنین خواند: «طوبی لهم و حسن مات»، یعنی حسن مرده است. زن بیچاره با شنیدن این سخن،ماتم زده شد و از هوش برفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۸
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۶ ب.ظ

پهلوان مغرور

سید جعفر موسوی

گویند: پهلوانی مغرور که بسیاری از پهلوانها را به زمین زدهبود، در چهار سوی بازار مانند گاو شاخ دراز سر و صدا میکرد و به خود میبالید تا آنکه سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: ای خدا، همه را زمین زدم، الحال جبرئیلت را بفرست تا او را نیز بر زمین زنم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۶
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۴ ب.ظ

بخیل زیرک

بخیلی به کوزه گری سفارش داد برایش کاسه و کوزه ای را بسازد،کوزه گر پرسید:بر کوزهات چه بنویسم؟بخیل گفت: بنویس:) …فمن شرب منه فلیس منّی… )؛یعنی هر کس ازآن بنوشد، از من نیست!(سوره بقره،ایه249)کوزه گر پرسید: بر کاسهات چه بنویسم؟ بخیل گفت: بنویس:)…و من لم یطعمه فانّه منّی… )؛ یعنی هر کس از آن نخورد ،او از من است.(سوره بقره،ایه249)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۴
مجید کمالی

لطایف قرآنی

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۵:۱۲ ب.ظ

خجالت و پشیمانی

یک روز،در زمانی که معاویه حاکم شام بود و همه اعیان شام و جاز و عراق حاضر بودند،عقیل بن ابیطالب،در دمشق معاویه نشسته بود.معاویه بر سبیل ظرافت گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ایا ایه )تبت یدا ابی لهب و تب) را شنیده اید؟

گفتند:بلی.معاویه گفت:ابی لهب عموی عقیل است.

عقیل گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ،ایا ایه )و امراته حمالة الحطب.فی جیدها حبل من مسد) را شنیده اید؟

گفتند: بلی.گفت:این )حمالة الحطب) عمه معاویه است.

معاویه از ظرافت خود پشیمان شد و از آن جواب خجل گشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۱۲
مجید کمالی

لطایف قرآنی

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۵۳ ب.ظ

شیطان را خفه کرد

مردی مشغول غذا خوردن بود،شخصی به او گفت:«بسم الله الرحمن الرحیم گفتی یا نه؟»

گفت:«خیر،مگر چه اشکالی دارد؟!»

آن شخص جواب داد:«اگر بسم الله نگویی، شیطان در غذا خوردن با تو شریک می شود».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۳ ، ۱۵:۵۳
مجید کمالی