خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال

بانک لطیفه های حلال

خنده ی حلال
پیوندهای روزانه

من از جبابره نیستم

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۶:۴۳ ب.ظ

روزی یک عرب بیابانی خدمت پیامبر اکرم‌ ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و حاجتی داشت، وقتی که جلو آمد روی حساب آن چیزهایی که شنیده بود، ‍‍‌اُبهّت پیامبر اکرم‌‌ ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را گرفت وزبانش به لکنت افتاد! پیغمبر‌ ـ صلّی الله علیه و آله ـ ناراحت شدند وسؤال کردند: آیا از دیدن من زبانت به لکنت افتاد؟ سپس پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ‌ او را در بغل گرفتند و به طوری فشردند که بدنش، بدن پیغمبر‌ ـ صلّی الله علیه و آله ـ را لمس نماید، آنگاه فرمودند: آسان بگیر، از چه می‌ترسی؟ من از جبابره نیستم. من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان گوسفند شیر می‌دوشید، من مثل برادر شما هستم. «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو»[1]

 [1] . شهید مرتضی مطهری،سیره نبوی، ص 29.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۲۶
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">