شوخ طبعی تا کجا؟
روزی مخرمة بن نوفل که از بزرگان انصار بود و صد و پانزده سال از خدا عمر گرفته بود، در مسجد احتیاج به قضای حاجت پیدا کرد، اما چون نابینا شده بود، از اطرافیان خواست تا او را به محلی امن هدایت کنند، تا او رفع حاجت کند.
روزی مخرمة بن نوفل که از بزرگان انصار بود و صد و پانزده سال از خدا عمر گرفته بود، در مسجد احتیاج به قضای حاجت پیدا کرد، اما چون نابینا شده بود، از اطرافیان خواست تا او را به محلی امن هدایت کنند، تا او رفع حاجت کند.
این صفت مذموم است که آدمی پیوسته تُرشرو باشد که مردم از او متنفر باشند. بلکه مؤمن می باید گشاده رو و متبسم باشد. و خوش طبیعی و مزاح، قدری از آن مطلوب است.1 1. عین الحیات، ص 867. |
خلعت عیداز بهر روز عید، سلطان محمود، خلعت هر کسی تعیین می کرد. چون به طلحک رسید فرمود که پالانی بیارید و بدو دهید. چنان کردند. چون مردم خلعت پوشیدند، طلحک آن پالان در دوش گرفت و به مجلس سلطان آمد، گفت: ای بزرگان، عنایت سلطان در حق من بنده از اینجا معلوم کنید که شما همه را خلعت از خزانه فرمود دادن و جامه خاص از تن خود برکند و در من پوشاند.1 1. کلیات عبید زاکانی، ص 475. |
حکایت اول: همتایی در ازدواج«فقیهی دختری داشت بسیار زشت رو که با وجود جهیزیه فراوان، کسی تمایل به ازدواج با او را نداشت. برحسب ضرورت، عقد ازدواجش را با نابینایی بستند. روزی حکیمی به شهر آمده بود که افراد نابینا را معالجه می کرد. به فقیه گفتند: چرا داماد خویش را معالجه نمی کنی؟ گفت: ترسم که بینا شود، دخترم را طلاق دهد. شوهرِ زن زشت رو، همان به که نابینا باشد».1 |
پیرزن به بهشت نمی رود!٭روزی، پیرزنی به حضرت محمد(ص) گفت: «از خداوند بخواهید، که مرا به بهشت ببرد!» پیامبر خدا(ص) فرمودند: «پیرزن ها به بهشت نمی روند!» |
حسن مرده استعلیرضا نقی زادهزنی که فرزندش(به نام حسن)،به سفر رفته و از وی خبری نرسیده بود،نزد مردی آمد و گفت: لطفاً جهت رفع نگرانی من تفألی به قرآن مجید بزنید. آن مرد قرآن را گشود و اتفاقاً این آیه آمد:)طوبی لهم و حسن مآب).و آن مرد به اشتباه آیه را چنین خواند: «طوبی لهم و حسن مات»، یعنی حسن مرده است. زن بیچاره با شنیدن این سخن،ماتم زده شد و از هوش برفت. |
پهلوان مغرورسید جعفر موسویگویند: پهلوانی مغرور که بسیاری از پهلوانها را به زمین زدهبود، در چهار سوی بازار مانند گاو شاخ دراز سر و صدا میکرد و به خود میبالید تا آنکه سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: ای خدا، همه را زمین زدم، الحال جبرئیلت را بفرست تا او را نیز بر زمین زنم! |
بخیل زیرکبخیلی به کوزه گری سفارش داد برایش کاسه و کوزه ای را بسازد،کوزه گر پرسید:بر کوزهات چه بنویسم؟بخیل گفت: بنویس:) …فمن شرب منه فلیس منّی… )؛یعنی هر کس ازآن بنوشد، از من نیست!(سوره بقره،ایه249)کوزه گر پرسید: بر کاسهات چه بنویسم؟ بخیل گفت: بنویس:)…و من لم یطعمه فانّه منّی… )؛ یعنی هر کس از آن نخورد ،او از من است.(سوره بقره،ایه249) |
خجالت و پشیمانییک روز،در زمانی که معاویه حاکم شام بود و همه اعیان شام و جاز و عراق حاضر بودند،عقیل بن ابیطالب،در دمشق معاویه نشسته بود.معاویه بر سبیل ظرافت گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ایا ایه )تبت یدا ابی لهب و تب) را شنیده اید؟ گفتند:بلی.معاویه گفت:ابی لهب عموی عقیل است. عقیل گفت:ای اهل شام و حجاز و عراق ،ایا ایه )و امراته حمالة الحطب.فی جیدها حبل من مسد) را شنیده اید؟ گفتند: بلی.گفت:این )حمالة الحطب) عمه معاویه است. معاویه از ظرافت خود پشیمان شد و از آن جواب خجل گشت. |
شیطان را خفه کردمردی مشغول غذا خوردن بود،شخصی به او گفت:«بسم الله الرحمن الرحیم گفتی یا نه؟» گفت:«خیر،مگر چه اشکالی دارد؟!» آن شخص جواب داد:«اگر بسم الله نگویی، شیطان در غذا خوردن با تو شریک می شود». |